faz

faz

سلام

سلام بر طبیعت زیبا سلام بر جویباران و زلالی آب های روان سلام بر طراوت سبزه زاران سلام بر زمین محکم و استوار سلام بر آسمان روشن و زیبا سلام بر قلب های مهربان سلام به مهربانی مادر سلام به صلابت نام پدر و سلام بر چشمان لبریز از عشق و مهربانی  سلام بر شما سلامی به گرمی خورشید جهان تاب

حقیقت واقعی


کوه ها محکم و استوار بر جای خویش ایستاده اند آسمان همچنان بر زیبایش فخر می نماید دریا ها چه بی دریعانه آب های خود را به دوستارانش هدیه می کند . زمین سخت و سرد منتظر ایستاده و ... محبت رنگ صداقت را از یاد برده و این انسان است که باید آن حقیقت واقعی را دریابد .

شاد بودن

بشکفد بار دگر لاله رنگین مراد

غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود

من نگویم که بهاری که گذشت آید باز

روزگاری که به سر آمده آغاز شود

شاد بودن هنر است شاد کردن هنری والاتر

نیک هرگز نپسنیدیم به خویش که چو یک شکلک بی جان

شب و روز بی خبر از همه خندان باشیم

می شدیم آگه از آن نیروی پاگیزه نهاد

که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن

پیک پیروزی و امید شدن

شاد بودن هنر است که به شادی تو دل های دگر باشند شاد

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست

هر کسی نعمه خود خواند از صحنه رود

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد

دل


دل عجب جایگاهی دارد در وجود هر شخصی گرما دهی است که می تپد  به یاد اشخاصی که دوستشان دارد ‘ دلتنگ آنان می گردد و مایل به دیدارشان و ...عجب دلی است این دل که به اندازه دریاها وآسمان جا دارد تا افراد بیشماری را درونش جای دهد نه در خود غرق کند پس لایق دل باش              

دعا



بر محمد و آل محمد درود فرست ومقدر فرمای که دل های ما به یاد عظمت تو در سلامت بماند و دست و پای ما به شکر نعمت تو حرکت کند و زبانهای ما هر چه گوید همه در وصف خدایی و خداوندی تو گوید 


صدا



سینه‌اش را باز نگهداشت آسمان تا همگان  به راحتی با او درد دل کنند و به آرامش برسند .

آنچه در دل دارند بی پروا ابراز نمایند و سبک شدن را احساس کنند .

نگاه خویش را از آسمان دریغ مکن گاهی باید آن بالا را نگاه کرد . 

و اما دریا چه بی ریا بر سنگفرش ساحل می کوبد تا عاشقان را بسوی خود صدا کند . 

رهگذر


شعر من کوچه پیچاپیچی است       کوچه باغی است      که تنها یک شب تو از این کوچه گذشتی آرام          تو از این کوچه گذشتی مغرور      سالها می گذرد .....               دیده بس رهگذران را خاموش                      دیده بس رهگذران را پر شور.        لیک ای رهگذر یکشبه ی کوچه ی ما.      جای پای  تو در این کوچه بجا مانده هنوز ..........                            

سکوت

 

 

اندکی سکوتم را می گذارم ---------------------- 

کمی آن را درک کن   ------------------- 

لحظه ای آن را در آغوش گیر  ------------------ 

و زمان کمی آن را بفهم و متوجه باش ---------------

مناجات


خدای من ...ای انیس مهربان و ای دوست روشن مهر تو که هرگز از یاد دوستان فراموش نمانی و تو که برای ابد روشنی دل وشمع جمع ومعبود ومحبوب ما باشی . تویی که از پیدا وپنهان ما آگاهی و تویی که آشفتگی‌های ضمیر ما را از ما آشکاراتر بینی 

الهی آنانکه که به تو دل بسته‌اند و بر کرامت و کرم تو تکیه کرده‌اند هرگز زهر نومیدی نچشند و هرگز از حوادث روزگار وگردش ایام نترسند. 


امام علی علیه السلام

عروس

 

 

 

چه زیبا بود اولین برف و آسمان با آن دانه های سفید جشنی به پا کرده بود انگار دخترانش عروس گشته اند .

گل

 

 

 

گل را به صمیمیت انسان ها تقدیم می کنم که بدانی مهربانی همیشه می ماند. 

گل را به شکستگی دل بر روی دل های شکسته تقدیمت می کنم که بدانی مرحم دل شکسته است . 

گل را به دستان مهربان مادر تقدیم می کنم که بداند چقدر دوستش دارم . 

گل را به نگا ه های گرم پدر تقدیم می کنم که بداند چقدر محبت او را دوست دارم . 

گل را به صفای برادر تقدیم می کنم که بداند خانه قلبم همیشه جای اوست . 

گل را به لطف خواهر تقدیم می کنم که بداند چقدر صداقتش در ذهنم نقش بسته و دوست می دارمش  

گل را به یار تقدیم می کنم که بداند هنوز آغازگر این راه طولانی هستم . 

گل را به فرزندانم تقدیم می کنم که بدانند زندگی زیباست . 

گل را به بی ریایی دوست تقدیم می کنم که بداند هنوز هم دوستان خوب پیدا می شود تا دنیا را دو باره زیبا بسازند.  

قلب من

 

 

 

 

  

 

قلب جایگاه محبت و دوستی نه نفرت و کدورت  

قلب میعادگاه عشق و دوستان صادق است نه پاره کننده  این زنجیرهای پیوسته و محکم  

قلب تداوم و پایداری دل های به هم پیوسته نه انزجارو دوری کردن ازهم  

قلب دریا دریا محت نه کویری خشک و تو خالی  

قلب سبزه زاریست پر گل و سبزه نه شوره زاری از نمک  

قلب طپش یک زندگیست در رگ هر انسان در با هم بودن و با هم خندیدن

 

 

 

بمیرم



خواهم ای دوست که با رنج غمت زار بمیرم

                                     در شب هجر تو بی مونس و غمخوار بمیرم

تا مگر دامن وصلت به کف آید آسان

                                    سهل باشد که به هجران تو دشوار بمیرم

بینم در روی تو جان دادن خویش را 

                                  خواهم ای دوست که هر لحظه دو صد باربمیرم

گر تو چون شمع شبی بر سرم افشانی نور 

                                     من چون پروانه در آن نشه دیدار بمیرم

گر گشایی تو به لطف از دل من عقدهای غم 

                                       کاش با رنج و غم و سینه افکار بمیرم  

کودکانه

  

کودکان چون دریا بزرگ و زلال می باشند . 

دریا گاه مهربان گاه خشمگین اما همیشه خندان و مهربانند و در دل پاک خویش هیچ چیز راه نمی دهند چون نفرت - کینه - انتقام و.... در دل دریایی آنان خنده و شادی راه دارد . 

کودکان دنیای بزرگی دارند به نام دل که کوچه هایش پر گل و سبزه و آسمانش همیشه آفتابی و زمینش همیشه سبز و چشمه هایش همیشه پر آب . 

شبش به روشنایی روز دلتنگیش به اندازه یک کهکشان و غمش به اندازه یک کف آب دریا شادیش به اندازه تمامی انسان های آزاده و رهایش قد تمام پرندگان رها گشته از قفس و فکرش همیشه آزاد و دلش همیشه در بند یک پدر و مادر

 

باید رفت

 

 

وقتی که باید رفت باید بگذاری و بروی دوستان آشنایان و ....  

همه را پشت سر گذاشته و رها از هر قید و بند پا جلو بگذار و برو  

اندوهگین مباش که در پشت سرت چه پیش آمده و چه پیش می آید  

جاده را بگیرو برو محکم استوار و بدور از هر فکر و اندیشه ایی اما هیچ گاه افسرده مباش