faz

faz

دایی احمد

انسانی پا به این جهان گذاشت و زنده بودن خویش را اعلام کرد ،

در خاطراتی نه چندان دور ، کودکی را ورق می زنم تا خاطره ای خوب از تو به یاد بیاورم

اما در غبار اشک آن خاطرات غرق می شوند ، یادهای شیرین می مانند  و غم ها محو می گردند .

یادت گرامی و روحت شاد دایی احمد .

گم کرده

در کوچه و خیابان قلبم ،

درپیچ و خم فکرم ؛

در قفس تنهایی ام تو را گم کردم ،

چشم امید بر آسمان تا تو را بیابم ،

اما نیافتم .....

زیرا قلبم نه جای عشق بود ، نه محبت ، نه مهربانی ؛

آنگاه که تو را ای معبودم گم کردم