faz

faz

تنهایی

دریای دل ما در خروش است ، وقتی در تنهایی خویش  پی آشنایی می گردیم ...

لحظه ها

جویبار زمان درپی هم و بدنبال هم می آیند و انسان ها ماهی های این لحظه ها هستند ؛ در این دریای زمان غوطه ور می شویم تا بتوانیم لحظه های شادی را بسازیم ... 

دل

دل چون حبابی صاف و زلال در پی روشنایی ها و اندیشه برای رسیدن به مقصود در این چشمه ساران دست و پا می زند ...... 

دستانم

بیا دستانم را بگیر تا گرما بخش این سرمای روزگار باشیم

بیا فروغ چشمانت را از اسارت تن رها کن و زیبایی آن را دریاب

بیا ای یار ، ای همدم با هم باشیم بدون هیچ کلامی از سیاهی ها

بیا ای همراه ، روشنگر فردای تاریک خود باشیم ..

 

دنیای خوب

اینک ای انسان به چه می اندیشی ، در اندیشه ات چه رازهای نهفه ایی را پنهان می نمایی و چه نقشه هایی را برای دیگران طراحی می نمایی ؟!!!

بیا دنیای خود را با افکار نکو ، زیبا نماییم ، بیا تا در کنار هم انسانیت و آدمیت را امتحان کنیم ، بیا تا آسمان زیبا را با چشمان زیبا بنگریم ، تا در کنار هم خوب زیستن را بیاموزیم ..

دوست داشتن

دوست داشتم تمامی قشنگی هایی که در جهان وجود داشت به صمیمیت و صفای قلبت تقدیم کنم ، اما افسوس کاش می توانستم به معنای واقعی دوستت دارم را برایت به زیبایی روشن نمایم  تا بفهمی ......

سراب

جویبار زندگی در جریان است ؛ اما قلب شکسته در این راه  نمی تواند جاری گردد و آنگاه ناامید و سرگردان با اندوه فراوان به سوی کشیده می شود و آن را پناه خود می پندارد اما نا امید به سوی ویرانه خویش باز می گردد........