faz

faz

خودم

 

 

اما هر گاه که لحظه ای بیکار می ماندم خاطره (( خودم )) بیدار می شد و بی تاب می شدم . خود را در قلب زندگی فرو می بردم تا از یادش ببرم کار فراموش بخش خوبی است رنج ها و شوق ها و حساسیت های زندگی تخدیر هایی است که (( رنج بودن )) را از یاد می برد آرام می کند کوشیدن فکر کردن خوندن و فرا گرفتن و از همه خوبتر برای من نوشتن مسکن های خوبی بودند .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.