غروبه باز غروبه دل کور و تنگه / چه بگم من ؟! که دیگه همه میدونن دوستی ها رنگه
گلاغا می خونن آواز و میرن سوی خونه هاشون / شبا تاریک و سیاس روزا قشنگه
توی لونه نمی شه پر بزنیم شب / هر چه دشت باشه و باغ سر بزنیم شب
کلاغه خوش به حالت ! دوس داری روز رو ؟ / ندیدی روز غم و درد سینه سوز رو ؟
چشای خلق خدا فانوس سرده / طا نیس خورشید عزیز ! لیموی زرده
توی باغای انار قل میزنه خون / نگو لعل بارونه نه پاره های قلبه
فشارش داده غم از اندازه بیرون / خدایا آسمونت چه می کنه با ما
کارای این زمونه نمی خونه با ما / دونه دونه امیدا میمیرن و میرن
غما در دل میمونن شادیا پر می گیرن و میرن / نخ مهر و وفارو تاب نمی ده کس
اگه آتش بگیری آب نمی ده کس / شادی و خوشحالی نیس ؟ هس مال ما نیس !
بدی بد نیس ؟ چرا هس شرم و حیا نیست / کوه به کوه دریا به دریا تو بیابونا شب و روز
راه برم تنهایی با این دل پر سوز / برم اونجا که تو غار پیری نشسته
گره واکرده زصدها کار بسته / بگمش درد من اینه تو دوا کن
گره در کار من افتاده تو وا کن / نه ... دیگه دنیا حالا وارونه گشته
پیر معجزه نما هم افسونه گشته / خدا جون من که ندیدم قدیما بهتر از این بود ؟
پیرا گفتند و شنیدم قدیما بهتر از این بود ؟ / نمی شه خوش باوریست این که بگی مهر و وفا بود ؟
رفیق جون جونی پیدا می شد و شرم حیا بود / آخه پس کو ؟ همه رفتن ؟ کجا رفتن ؟
ما نداشتیم مگه دل ؟ پس چرا رفتن ؟ / دلم آتش می گیره از ناله های نی چوپون
گره غم می خوره فریادای هی هی چوپون / با دلش می گه امون آخ امون از چش انتظاری
می ریزه اشک جدایی مث ابرای بهاری / نی چوپون می ناله در دل صحرا گلی کو ؟
گل ها فسردن گلی رو بی ایمونا کلفتی بردن / حالا یک ساله که هیچکس خبر از او نمی آره
خودشم بر نمی گرده روی برگشتو نداره / الهی بشکنه اون دس که حروم می چینه از باغ
خونه اش آتش بگیره هر که دلی رو می کنه داغ / سراسر صحرا پر از گل های زرده
چه بدم هدیه غم و دل ؟ گل درده / غروبه باز غروبه دل کور و تنگه
سیاهی با سپیدی در کار جنگه
از : حسین در تاج
قدیما خیلی بهتر از حالا است
خوب وران بود